می خواستم همدمی باشم که بذاری سرتو رو شونه هام / اما نمی دانم چه شد رفتی ؟ اشک جاری شد رو گونه هام . دیوارها اگر چه متهم به ایجاد فاصله هستند ، اما این دستان دیوار ساز ما است که تبرئه می شوند . اگر روزی یادت به من افتاد ، کافی است صدایم کنی ، بی صبرانه به سویت می آیم ! این روزها دوباره افکارم به سوی تو پر می کشد سنگش نزن ، تحمل کن ! متن های زیبا تو بگریزی از پیش یک شعله ی خام / من ایستاده ام تا بسوزم تمام . راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست / آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست . قبلنا پسره میرفت ۱۵ سال زندان بعد دختره به پاش میموند الان نمیشه بری سره کوچه ماست بخری ! لحظه ها خاطره اند ، زندگی شوق تمنای همین خاطره هاست ، بیادتم
نظرات شما عزیزان: